محدثه محدثه ، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 13 روز سن داره

سرگرمی کودکانه

شعردرباره ی بدن

  بدن این بدنی که ما داریم           هدیه ای از سوی خدا است محافظت از این بدن             کــــار تــمــام آدمـهـا است بعض از اعضای بدن              جـلـوی چـشمای هـمه است میشه که پنهان نباشن        مـثـل پـا و صـورت ودست اما یه جاهای دیگه              خـصوصـیـن بــرای مـــــا باید که پنهان بمونن            &nbs...
30 فروردين 1391

شعر زیبای شاپرک

شاپرک شاپرک قشنگی رو دامنم نشسته خسته شده گمونم بال و پرش رو بسته   گل های رو دامنم بالش خوابش شدن چین چینای دامنم بندای تابش شدن دلم می خواد همیشه کنار من بمونه خیال کنه لباسم براش شده یه خونه برگرفته ازسایت خاله لیلا   ...
30 فروردين 1391

شعر در مورد حس لامسه

دویــــــــدم و  دویـــــــــدم                          به یک اطـــــو رسیـــــدم گفتــــــــم چـــه دم درازی                         مـــــیای با مــــن تو بازی اطـــــو دمـــش را تاب داد                          با دست به من جواب داد خطـــــر داره بازی با مــن      &n...
29 فروردين 1391

دستور آشپزی: کتلت‌ های کودکانه

کتلت‌ های کودکانه بچه ها عاشق غذاهای فرم‌دار هستند. کتلت هم یکی از این غذاهاست که به خاطر داشتن ترکیب کاملی از مواد غذایی یک غذای کامل محسوب می‌شود. ترکیب گوشت، پیاز، آرد گندم، سیب‌زمینی و تخم‌مرغ کتلت را تبدیل به غذایی می‌کند که تقریبا تمام گروه‌ها در آن حضور دارند. این غذای سالم و پر انرژی را می‌توانید به شکل ساندویچ همراه با بچه‌ها به مدرسه بفرستید.   مواد لازم: گوشت چرخ کرده: ۴۰۰ گرم سیب‌زمینی پخته: ۳۵۰ گرم پیاز رنده شده: یک سوم لیوان آرد سوخاری: نصف لیوان آرد گندم: ۲ قاشق غذاخوری زردچوبه: یک قاشق چای‌خوری تخم‌مرغ: ۲ عدد کوچک   روش تهیه: ...
24 فروردين 1391

قصه کودک

خود کرده را تدبر نیست             يکي بود يکي نبود غير از خدا هيچکي نبود. يک روستايي يک خر و يک گاو داشت که آنها را با هم در طويله مي بست خر را براي سواري نگاه مي داشت اما گاو را به صحرا مي برد و به خيش مي بست و زمين شخم مي زد و در وقت خرمن کوبي هم گاو را به چرخ خرمن کوبي مي بست و به کار وا مي داشت. يک روز که گاو خيلي خسته بود وقتي به خانه آمد هي با خود حرف غرولند مي کرد. خر پرسيد: « چرا ناراحتي و با خود حرف مي زني؟» گاو گفت: « هيچي، شما خرها به درد دل ماها نمي رسيد، ما خيلي بدبخت تريم.» خر گفت: « اين حرفها کدام است. تو بار مي بري ما هم بار مي بريم بهتر و بدتر ندارد...
24 فروردين 1391

قصه

قصه حضرت ابراهيم(ع) روزي روزگاري شهري به نام بابل بين دو رودخانه دجله و فرات از شهرهاي بزرگ و سرسبز آن روزگار بود. اطراف شهر باغهاي سرسبزي بود كه مردم در اين باغها كار مي كردند و روزگار خوشي را سپري مي نمودند در شهر بابل پادشاهي بنام نمرود حكومت مي كرد او معبد بزرگ و بسار مجللي درست كرده بود و محل عبادت مردم بابل بود. مردم شهر مجسمه هايي از سنگ و چوب درست مي كردند و در اين معبد بزرگ مي گذاشتند و بعد هم هر روز براي عبادت و پرستش اين مجسمه ها به اين معبد مي آورند و در مقابل اين مجسمه زانو مي زدند و سجده مي كردند در آن شهر بزرگ كه تمام مردم براي عبادت به معبد مي رفتند تنها ابراهيم بود كه هيچگاه براي پرستش اين بتها پاي در آن معبد نمي گذاشت او ...
24 فروردين 1391

معما

نه دست دارد، نه پا دارد، از همه جا خبر دارد! آن کدام شب تاريک است که در ميان روز ديده ميشود؟ عجايب صنعتي ديدم در اين دشت، درخت پرگلي بي سايه ميگشت؟ آن چيست كه توكاف هست تو گاف نيست، تو لام هست تو ميم نيست، تو غين هست تو عين نيست؟ ج:ادامه مطلب باد سیاهی چشم اسمان پرستاره کلاغ ...
24 فروردين 1391

اموزش نقاشی

  چگونه يک خرگوش تپل طراحي کنيم   سلام بچه ها در اولين درس آموزش نقاشي مي خواهيم با هم يک خرگوش شکمو بکشيم و آنرا رنگ آميزي کنيم براي شروع کار اول يک مربع مرتب و تميز بکشيد     بعد مانند شکل زير يک خط افقي بکشيد. اين خط قرار است زمين باشد. خوب به هر حال خرگوش توپول شما بايد جايي براي ايستادن داشته باشد.     حالا يک خط عمودي درست به اندازه خطي که ما در شکل زير کشيديم بکشيد. فکر مي کنيد اين خط قرار است کدام قسمت از خرگوش تو باشد ؟؟؟ عجله نکنيد به زودي متوجه مي شويد.     ببينم !!! شما مي توانيد حرف B انگليسي را بکشيد ؟؟؟ خوب اگر مي توانيد دقيقا م...
24 فروردين 1391

قصه كُمُد پر سر و صدا

وای اينجا چقدر سر و صداست بلوز : برو كنار ، اينجا جای خودمه دامن : نه خير ، تو برو كنار ، اينجا جای منه جوراب : اصلاً هر دوتون بريد كنار ، اينجا فقط جای منه شلوار : بلوز خانم ، الان می آيم و آستين هايت را پاره می كنم تا ادب شوی بلوز : اِ ، من هم می آيم و كِشت را باز می كنم تا تو ادب شوی كتاب : تو را به خدا ساكت باشيد من به سكوت احتياج دارم ليوان : اينقدر حرف نزن كتاب ، كله ام را بُردی شلوار : خودت هم ساكت باش ليوان جوراب : وای اينقدر سر و صدا نكنيد شلوار : جوراب اگر دخالت کنی ، لنگه به لنگه ات می كنم كيف : وای ، وای مُردم از شلوغی ، تمام جيب هايم لِه شد . جای من خی...
19 فروردين 1391